روان شناسی امید

امید یکی از مفاهیم بسیار نزدیک به خوش­بینی و یکی از ویژگی­های زندگی است که افراد را به جستجوی فردای بهتر وا می­دارد. امید یعنی انتظار موفقیت و آیندۀ بهتر، یعنی دلیلی برای زیستن، وقتی امید در دل و ذهن وجود داشته باشد، اشتیاق زندگی نیز وجود خواهد داشت.

محققان جدید دریافته­اند که نقش امید از آنکه تنها نیروی تسلی بخش در اوج احساس غمزدگی باشد، فراتر است. امید نقش مقتدرانه و شگفت­ آوری در زندگی ایفا می­کند و در حیطه­ های گوناگون از موفقیت تحصیلی گرفته تا تحمل مشاغل پرزحمت، مزایایی به همراه دارد. امید از نظر علمی، از چشم­اندازی روشن که نشانۀ آن است که همه چیز به خوبی پیش ­می­رود، فراتر است. اسنایدر آن را به گونه­ای دقیق­تر تعریف می­کند: اعتقاد به این امر که هدفتان هر چه باشد، هم ارادۀ دستیابی به آن را دارید و هم راه آن مقابل شما گشوده است.

امید روندی فعال و آموختنی است؛ شیوه ای از اندیشیدن است که رفتارهای خاصی را به دنبال دارد. امید روندی فکری است که تعیین هدف را ساده می کند و به ما یاری می دهد تا در راه رسیدن به هدف هایمان، به طرز موثری بکوشیم. امید را با سه جزء به هم پیوستۀ اندیشیدن، یعنی تعیین هدف/ نیروی راه یابی/ و نیروی اراده تعریف می کنیم. بدون این سه جزء به هم پیوسته امید نمی تواند شکل گیرد . تعیین هدف، همۀ افراد در زندگی روزمره خود اهدافی را تعیین می کنند  (بلند مدت/ کوتاه مدت)؛ پس از آن که هدف تعیین شد، گام بعدی در اندیشیدن پر امید، تعیین راه های رسیدن به هدف است. به عبارت دیگر، شخص باید توانایی فکر کردن دربارۀ راه های رسیدن به هدف تعیین شده را داشته باشد. افرادی که در راه یابی توانا هستند، احساس می کنند می توانند راه های بسیاری برای رسیدن به هدفشان بیابند. و در گام سوم نیروی اراده است که فرد را به اهدافش می رساند. اراده سرچشمۀ انگیزش و تحرک است و افرادی که از نیروی ارادۀ بالایی برخوردارند، اغلب به کارشان علاقه نشان می دهند و هنگامی که دربارۀ هدف هایشان می اندیشند و سخن می گویند، نگرش مثبتی دارند.


نظریه امید اسنایدر

یکی از نظریه های برخاسته از روان شناسی مثبت گرا نظریه امید است. این نظریه نیز مثل سایر نظریه های جدید با ارائه استدلال اکتشافی نسبت به آن چه شایع است شروع شد. این نظر که اهداف شخص قابل دستیابی است پایه اصلی نظریه هایی بود که امیدواری را تعریف می کردند (برای مثال: کانتری، فیبر، فرانک، فرانکل، ملگس و بالبی، منینگر، چچتل). این تعریف کاملی از امید نبود اگر چه بسیاری از دانشمندان آن را قبول داشتند.

در نتیجه تعاریف جدیدی از امید پا به عرصه علم گذاشت. ابتدا از افراد زیادی خواسته شد تفکرات امیدوارانه خود را بیان کنند، بعد از مصاحبه های غیر رسمی زیاد آشکار شد که افراد به راه های رسیدن به اهداف و انگیزه های زیر بنایی آنها اشاره می کردند. بنابراین این فرایند شامل دو مولفه بود: راه ها و عامل. افکار امیدوارانه عقایدی را نشان می دهند که فرد می تواند از طریق آنها راه های رسیدن به اهداف مورد تمایل را پیدا کند و برای استفاده از آنها برانگیخته شود. همچنین این نظریه امید را به عنوان سائقی برای هیجانات و سلامتی افراد می داند.



هم نظریه امید اسنایدر و هم تعریف امید بر شناخت هایی تأکید می کند که بر اساس افکار هدفدار ساخته شده اند. امید را می توان به عنوان افکار هدفدار تعریف کرد که در آن شخص تفکر راهبردی (توانایی درک شده برای پیدا کردن راهی برای رسیدن به اهداف دلخواه) و تفکر عاملی  (انگیزه لازم برای استفاده از آن راه ها) را به کار می برد. معمولاً اعمال بشر هدفدار هستند، ولی اهدافی که به اندازه کافی ارزشمند باشند و هوشیارانه دنبال شوند به عنوان امید شناخته می شوند. اهداف ممکن است کوچک یا بزرگ باشند، و یا بر حسب دسترسی به آن از آسان تا خیلی سخت تغیر کنند.

در نهایت به نظر اسنایدر امید عبارت است از توانایی درک شده برای تولید راه هایی به سمت اهداف خوشایند، همراه با انگیزه درک شده برای استفاده از آن راه ها تا فرد به هدف مورد نظر برسد. در این چهارچوب دو عاملی، عامل به حس کارآمدی (یا قصد و اراده) در حرکت به سمت اهداف فردی و راهبردها به طرح برنامه و راه ها برای دستیابی به اهداف دلخواه برمی گردد.


اجرایی کردن نظریه‌ی امید

با کمک این نظریه، می‌توان به افراد کمک کرد تا از فرصت‌ها بیشترین استفاده را ببرند، توانایی‌ها و استعدادهای خود را به کار بگیرند و با تعیین اهداف معنی‌دار و تلاش خستگی‌ناپذیر برای تحقق آنها، در زندگی خود احساس کامروایی بیشتری داشته باشند.

در قسمت بعدی، هرکدام از سه عنصر اصلی نظریه را جزئی‌تر بررسی می‌کنیم. همچنین تاکتیک‌هایی را ارائه می‌کنیم که می‌توانید با استفاده از آنها به دیگران کمک کنید تا به اهداف‌شان دست یابند.


گام اول: ترغیب به تفکر هدف‌گرا

تفکر هدف‌گرا و به طور کلی اهداف، بنیان نظریه‌ی امید هستند.

هدف‌ها می‌توانند کوتاه‌مدت یا بلند‌مدت باشند. اهداف ممکن است شکل عبارت و جمله به خود بگیرند؛ مانند «من می‌خوام ترفیع شغلی پیدا کنم» یا اینکه تصویری ذهنی باشند؛ مثلا وقتی که خودتان را در حال زدن یک شوت عالی تصور می‌کنید یا وقتی که در مورد لحظه‌ای که بالاخره موفق می‌شوید یک قطعه‌ی پیانو را بدون هیچ اشکالی بنوازید، خیال‌پردازی می‌کنید.

اسنایدر هنگام مصاحبه با افراد مورد آزمایش پژوهشش، متوجه شد که آنها زمانی بیشترین میزان امید را گزارش می‌کنند که اهداف‌شان دست‌یافتنی باشد، اما در آن واحد کمی عدم اطمینان و ابهام هم در مورد آن وجود داشته باشد.

به اهداف خودتان فکر کنید. آیا هدف‌هایتان دست‌یافتنی و در عین حال چالش‌برانگیز هستند؟ از روش هدف گذاری SMART، کمک بگیرید تا هدف‌هایی که تعیین می‌کنید مشخص، قابل اندازه‌گیری، دست‌یافتنی، مرتبط و زمان‌دار باشند. به کمک تخیل خود می‌توانید خواسته‌های زندگی‌تان را تجسم کنید و موفقیت آینده را در ذهن‌تان به تصویر دربیاورید.

اگر مدیریت، ریاست یا رهبری را برعهده دارید، کارمندان‌تان را تشویق کنید تا با استفاده از روش‌هایی که بالا ذکر شد اهداف خود را تعیین کنند. همچنین می‌توانید به آنها کمک کنید تا یک بیانیه مأموریت شخصی بنویسند که مشخص می‌کند قرار است به چه چیزهایی در زندگی برسند.2


گام دوم: جست‌وجوی مسیرهای موفقیت

اصطلاح «تفکر راهبردی» به این باور فرد اطلاق می‌شود که قادر است مسیر مناسبی برای رسیدن به هدف‌هایش پیدا کند. هرچقدر در پیدا کردن مسیرهای جدید مصمم‌تر و خلاق‌تر باشید؛ به همان اندازه امیدوارتر خواهید بود. اگر مانع غیر قابل حلی سر راه‌تان سبز شود، خیلی راحت می‌روید و یک راه دیگر پیدا می‌کنید.

به هدفی که در نظر گرفته‌اید فکر کنید. چه کارهایی باید بکنید تا محقق شود؟ فهرستی از قدم‌هایی که لازم است برای رسیدن به هدف بردارید، بنویسید.

حالا به این فکر کنید که در طی این مسیر، با چه موانع و پیچیدگی‌هایی ممکن است مواجه شوید. در مورد چه چیزهایی ممکن است مجبور شوید ریسک کنید؟

با تنظیم یک برنامه‌ی اقتضایی، برای مشکلات ممکن آماده شوید. مطالب دوره‌های حل مسئله وخلاقیت برای پیدا کردن راه چاره به دردتان می‌خورند.


گام سوم: ایجاد تغییر

«عاملیت»، باور راسخ و مداوم شما به این عقیده است اگر به طور پیوسته در مسیرهایی که به سوی هدف پیدا کرده‌اید، حرکت کنید، سرانجام به خواسته‌تان خواهید رسید.

اهمیت تفکر عاملی به‌خصوص زمانی معلوم می‌شود که با مانعی در مسیرتان مواجه شوید؛ تفکر عاملی آن انعطاف و تمایلی که برای تغییر مسیر نیاز دارید را به شما می‌دهد تا از راه مسدودشده یا مختوم به بیراهه بیرون بیایید و بتوانید فرمان را به طرف جاده‌ی دیگری بچرخانید.

اغلب اوقات بزرگترین مانعی که سر راه‌مان سبز می‌شود کمبود وقت است. در دوره آموزشی مدیریت زمان می‌توانید توصیه‌ها و راهکارهایی برای از میان برداشتن این مانع بخوانید.

برای ایجاد عادت‌های خوبی که به پیشرفت‌تان در مسیر کمک می‌کنند، وقت اختصاص بدهید. مثلا شاید لازم باشد برای درس خواندن در یک روز کاری، صبح‌ها کمی زودتر از خواب بیدار شوید. یا شاید بتوانید تلویزیون دیدن را کنار بگذارید تا وقتی برای ورزش کردن باز شود.

با انجام ندادن یکی از کارهای روزمره‌ی نه چندان مهم‌تان می‌توانید برای اهداف مهم خود وقت خالی کنید.

اگر احساس کردید که مخزن انگیزه‌تان دارد خالی می‌شود، برای خودتان کلاژی از تصاویر و نوشته‌های مربوط به هدف‌تان بسازید و روی دیوار بزنید. داشتن چنین چیزهایی مرتب یادتان می‌آورد که این همه تلاش را برای رسیدن به چه چیزهایی انجام می‌دهید.

اهداف بلندمدت به ثبات قدم و مداومت بیشتری نیاز دارند. یاد بگیرید توجه بلندمدت خود را تقویت کنید تا حتی اگر به این زودی‌ها قرار نبود به مقصد برسید، قادر باشید انگیزه‌تان را برای ادامه دادن مسیر حفظ کنید. با استراتژی‌هایی چون تجسم کردن، تصدیق‌گرها و تفکر مثبت‌نگر، قدرت کافی برای مداومت و پایداری را به دست بیاورید.

اعضای تیم‌تان را آزاد بگذارید تا خودشان تصمیم بگیرند چطور می‌خواهند هدف‌هایشان را محقق کنند؛ اما اطمینان حاصل کنید که برای پشتیبانی از آنها در طول مسیرشان، شرایط و منابع لازم را فراهم کرده‌اید. چند فرصت برای بردهای سریع برای خود و اعضایی تیم‌تان مهیا کنید تا اعتماد به‌نفس همه بالاتر برود.3


پی نوشت:
1.www.ravanshena30.com
2.www.chetor.com
3.www.mindtoolbox.ir